گروه دوچرخه سواری اطلس بوشهر

گروه دوچرخه سواری اطلس بوشهر

خاطرات ، گردش ها و برنامه های دوچرخه سواری در بوشهر
گروه دوچرخه سواری اطلس بوشهر

گروه دوچرخه سواری اطلس بوشهر

خاطرات ، گردش ها و برنامه های دوچرخه سواری در بوشهر

تور دوچرخه سواری اراک به همدان - قسمت دوم

با بیدار شدن از خواب و بستن خورجین ها وسایل رو به حیاط مهمانسرا بردیم تا بر روی دوچرخه ها فیکس کنیم و اینجا بود که ناظم اون روز مهمانسرا به جمع ما ملحق شد و با صحبت هاش نشون داد که کوهنوردیست شدیدا دوستدار طبیعت. 

بعد از کلی رد و بدل کردن اطلاعات و شماره تلفن هامون آماده حرکت شدیم البته قبل از خارج شدن از ملایر باید به در کافی نتی میرفتیم که مهرداد شب قبل مموری دوربینش رو اونجا جا گذاشته بود. 

  


 بالاخره بعد از گرفتن مموری و خرید نون به طرف تویسرکان حرکت کردیم . جاده یک شیب ملایم و قابل تحملی داشت و بعد از حدود ۸۰-۹۰ دقیقه رکابزنی به شهر جوکار رسیدیم که باید در این جا از جاده اصلی اراک همدان خارج میشدیم و میزدیم به دل کوه. 

قصد داشتیم صبحانه رو تو اون شهر بخوریم و بعد از خرید یک هندونه ترمزهای دوچرخه رو کشیدیم و بساط سفره که نون بربری - پنیر - گردو - هندونه و خرما بود رو پهن کردیم و جای همه دوستان خالی بود. 


 

 حدودا ساعت ۱۲ شده بود که تصمیم گرفتیم حرکت کنیم. مسیر کماکان شیب ملایم همراه باد ملایم اما مخالفی رو داشت ولی رو برومون رشته کوههایی رو که باید ازشون بالا میرفتیم به  وضوح نمایان بود و حتی بعضی اوقات انعکاس خورشید رو که به ماشین های توی ارتفاع میخورد رو میتونستیم ببینیم . 

به هر صورت به ابتدای گردنه ها رسیدیم و دقیقا زمانی بود که آفتاب هم مستقیم میتابید و زمانی که سرعت خیلی کم میشد و باد هم نمی وزید بالا رفتن حرارت بدن همراه با افزایش ضربان قلب کمی اذیت کننده است ولی با ایستاده های ممتد طی مسافت های معین این مشکل رو حل میکردیم . 

جاده خیلی شلوغ نبود ولی عرض کمش نگران کننده بود یعنی اگه همزمان ما و دو تا ماشین در یک نقطه کنار هم قرار میگرفتیم وضعیت کمی بحرانی میشد. 


توی حدودا ۱۵ کیلومتری تویسرکان به پایگاه ۱۱۵ برخوردیم و چون همون لحظه مصدومی رو با یک سواری بهشون رسونده بودن اصلا حواسشون به ما نبود ولی بعد از برگشتن از تویسرکان با زدن چراغ ما رو متوقف کردن و ما هم با روی باز ژذیرفتیم چون هر توقف هر چند کوتاه میتونست حالمون رو جا بیاره . 

دوستان ۱۱۵ خیلی به ما لطف داشتن و پس از کمی گپ و گفتگو ما رو تا ۵ کیلومتری تونل اسکرت کردن و از اونجا با ما خداحافظی کردن.

کم کم از ظواهر امر پیدا بود که داریم به تونل نزدیک میشیم و ما هم بالطبع از این جریان راضی بودیم چون میدونستیم از تونل سرازیری به سمت تویسرکان شروع میشه و قسمت لذت بخش سفر با دوچرخه آغاز میشه. 


 


 

تونل تو سفرهای با دوچرخه خیلی نگران کننده است یعنی هم هوای آلوده داخل تونل و هم ماشین هایی که با سرعت از کنارت رد میشن وضعیت خوشایندی رو برامون بهمراه نداره از این رو قبل از تونل توقف کردیم و روشنایی های دوچرخه رو آماده کردیم و زدیم به دل تونل. 


 

با رسیدن به تونل دیدیم این منطقه تونل هاشم با سایر جاها فرق میکنه و نسیم خنکی به ما میخورد و خنکی داخل تونل ما رو مجاب کرد که داخل تونل توقفی داشته باشیم و چند تا عکس هم بگیریم.


  

 

و بالاخره رسیدیم به بهشت غرب ایران. البته ۵ کیلومتر بعد از تونل تا خود تویسرکان دقیقا شیب منفی بود و حسابی چسبید.


  


 
 

ما قرار بود اینجا با هماهنگی هایی که وحید با دوستشون کرده بود از امکانات تربیت بدنی استفاده کنیم ولی بعد از اومدن نماینده اداره تربیت بدنی و تماس با جاهای مختلف از جمله خانه معلم متوجه شدیم که جایی رو نمیتونیم پیدا کنیم (البته رایگان) و خود نماینده پیشنهاد یک مهمانسرا در ابتدای شهر رو داد و چون از اونجا تا مهمانسرا حدود ۱-۲ کیلومتر با شیب مثبت بود خود نماینده بنده خدا رفت تا اونجا و بعد از اوکی شدن جا ما به طرف اونجا حرکت کردیم. 

 

به مهمونسرا که رسیدیم دیدیم شبیه یکک مسافرخونه یا هتل نیست ولی خوب تمیز بوده و از همه مهمتر حمام داشت و بعد از گذاشتن دوچرخه ها توی انباری وسایل رو به اتاق بردیم. 

چون خیلی امروز کالری سوزونده بودیم  تصمیم گرفتیم یه حالی به خودمون بدیم به خاطر همین تا من و وحید حموم میکردیم مهرداد برای خرید به بازار رفت. و بعد از برگشتن از خرید به کمک وحید شام رو آماده کردند.


   


چون میخواستیم سرکان رو هم بگردیم و این دو تا شهر حدود ۷ کیلومتر با هم فاصله داشتن تصمیم گرفتیم روز بعد رو هم توی همین مهمونسرا بگذرونیم. 

صبح بعد از خوردن صبحانه و گرفتن یک نقشه از مسئول مهمانسرا به طرف جاهای دیدنی شهر حرکت کردیم.


   

 

اولین جایی رو که به مهمانسرا نزدیک بود خانه مسعودی بود. 

این خانه که در واقع یکی از خانه‌های باقی مانده از محله شاهزادگان بود در تاریخ  ۱۲۹۰ ایجاد شده بود البته زمان ساخت این اثر رو بر کتیبه‌ای که در کنار ورودی شاه‌نشین طبقه همکف نصب شده بود مشاهده کردیم . خانه مسعودی با مساحت 1332 مترمربع در 2 طبقه ساخته شده و در هر طبقه یک اتاق اصلی وجود دارد و در طرفین آن چند اتاق فرعی قرار گرفته که در انتهای هر کدام از این اتاقها یک اتاقک انباری و پستو ساخته شده است. مهمترین قسمت این اثر تاریخی، اتاق شاه‌نشین طبقه همکف است. این بنا نمونه بارزی است از دوره‌ای که فرهنگ و معماری ایران تحت تاثیر فرنگ رفتگان قرار گرفته است و نفوذ فرهنگ و معماری غرب در معماری ایران در سطحی‌ترین لایه آن یعنی تزیینات معماری جلوه‌گر می‌شود.


  




 

بعد از دیدن خانه مسعودی به بافت قدیمی شهر رفتیم و در حیاط یک مسجد به نام باغوار با یک چنار دو هزار ساله برخورد کردیم. چنار مسجد باغوار با بیش از دو هزار سال قدمت یکی از کهنسالترین درختان ایرانه و محیط تنه این درخت در سطح زمین حدود ۲۰ متر است. در فرهنگ عامه مردم تویسرکان برای این درخت که نشانه ای از عظمت معنویت محسوب میشده کراماتی قائل بوده اند و حتی به عنوان پیر مسجد باغوار به ان قسم یاد می کرده اند.

  

 


مکان بعدی که ما از اون دیدن کردیم مسجد جامع تویسرکان بود. این مسجد در حاشیه غربی راسته بازار واقع گردیده و از دو مسجد شمالی و جنوبی تشکیل شده بوده. قسمت شمالی ‚ مسجدی از دوره صفویه ‚ همزمان با مدرسه شیخ علی خان زنگنه و حمام خان بود که به مرور روبه خرابی گذاشت تااینکه در دوره اخیر به کلی خراب شد و مسجد جدیدی به جای آن نهادند .



در اینجا مهرداد سوژه های عکاسیش رو از پیرمردهایی که اونجا بودند انتخاب کرده بود و حتی یکی از اونا که فکر کنم سرایدار اونجا بود رفت مثلا لباس نظامیش رو پوشید و آماده عکس گرفتن شد.




بازارهای قدیمی تویسرکان جذابیت های زیادی رو داشت و ما خوشحال بودیم که یک روز رو برای دیدن این جاذبه ها صرف کردیم.



در یکی از این مغازه های قدیمی برخوردیم با یک پیرمرد نود ساله که میگفت ازدواج نکرده و شکارچی ماهری بود و کارش تعمیر تفنگ های شکاری بود و از ما با دو تاچایی و نبات تویسرکانی پذیرایی کرد که حسابی چسبید و البته نشستن پای صحبت های این شکارچی های قدیمی لذت دیگه ای رو داشت.





آخرین مکانی رو که قصد داشتیم توی تویسرکان ببینیم آرامگاه میر رضی الدین آرتیمانی بود که مجبور شدیم از تاکسی برای رفتن به اونجا استفاده کنیم.

میرزا محمد رضی معروف به میر رضی الدین آرتیمانی از شعرای عصر صفوی بوده که در نیمه دوم قرن دهم هجری قمری در روستای آرتیمان از توابع تویسرکان بدنیا اومده و در دربار شاه عباس اول مقام و جایگاه عالی داشته و حتی با یکی از دختران او وصلت کرد.

اینم بگم که میر رضی در سال 1037 هجری قمری (1005هجری ش) دیده از جهان فرو بست.




خوب بعد از زیارت شهر تویسرکان و خوردن ناهار و استراحت مختصری در مهمونسرا به طرف شهر سرکان که طبق شنیده هامون طبیعت بکری رو داشت رفتیم.

این شهر 5400 نفری در 7 کیلومتری غرب تویسرکان واقع شده و بارز‌ترین جاذبه‌های این شهر باغهای زیبا و کوه‌های بلنده. پارک توریستی کمربسته نیز با چنارهایی کهن در این شهر قرار داره و ما قصد کردیم از این مکان دیدن کنیم.







چیزی که خیلی واضح توی این شهر و کلا این منطقه به چشم میخوره مهمون نوازی مردمان این نواحیه که احساس آرامش خاصی رو به مسافرین میده.




اینم تنها پلیس راهنمایی سرکان که از فرط بیکاری گوشه ای نشسته


بعد از دیدن طبیعت زیبای سرکان به تویسرکان برگشتیم و بعد از خرید مایحتاج روز بعد به مهمانسرا برگشتیم تا برای روز پایانی که بسیار روز سختی بود آماده بشیم.


نظرات 5 + ارسال نظر
بهروز سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ق.ظ http://yarbod.blogsky.com

شادباش میگم امیدوارم همیشه پیروز و سرافراز باشید

حامد حسینی یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:52 ب.ظ http://rekabzan.blogfa.com

سلام مسعود خان
چطوری داداش
خسته نباشی

اقا یه سوال
اگه بخوام برم ارمنستان و گرجستان چی کار باید بکنم؟
هزینه زیادی لازم داره؟
ویزا میخواد؟
اگه منو راهنمایی کنی ممنون میشم

حامد حسینی پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ق.ظ http://rekabzan.blogfa.com

سپاسگزارم.......
ایشالله برنامه جدید رو هم بهتون خوش بگذره

امیددادخواه دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ب.ظ http://omiddadkhah.blogfa.com

شلوار وحید از این بالاتر نمیومد؟

محمد احمدوند دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:17 ب.ظ

اینجا خانه معلم ملایر هست که
آقای موسایی و عابدی درکنار شما هستند.

بله ما یک شب مهمان خانه معلم ملایر بودیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد